گرد آورنده: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت




 

برداشت هایی از بیانات امام خمینی (ره)

آنهایی که الآن اعتقاد به اسلام ندارند باز کلمه اسلام را می‌گویند؛ برای این که می‌دانند که الآن اسلام خریدار دارد. و آنها هم یک اشخاصی هستند که دنبال این هستند که مشتری پیدا کنند. این مشتری آن روزی که طاغوت بود، طاغوت بود؛ اسم او را می‌بردند؛ حالا که اسم اسلام است، اسم این را می‌برند. این فرق نکرده، هر دو مشتری‌اند. که ببیند دنبال مشتری می‌گردند که مشتری هر جور هست، آنها هم خودشان را آن جوری کنند. و لهذا ما نه این است که توجه نداریم به این که اینها این طور هستند - و بعضی شان اصلاً معلوم نیست اعتقاد به اسلام داشته باشند، و بعضی هم ندارند - لکن مع ذلک یک مصالحی الآن اقتضا می‌کند که این مطالبِ اوّل مستقر بشود: و مجلس پیدا بشود؛ و مجلس از اشخاص ملی باشند؛ و ما ان شاء الله بتوانیم مردم را هدایت کنیم به این که چه اشخاصی را به مجلس بفرستند. وقتی مجلس یک مجلس ملی اسلامی شد، این مسائل دنبالش حل است. این که من راجع به بسیاری از افراد- که می‌دانم افراد سالمی نیستند - سکوت کردم، این برای همین مصلحت است. و ان شاء الله امیدوارم که موفق بشوید شماها و همه به این که خدمت بکنید به این کشور، و تا برنامه اسلام نباشد، خدمت صحیح نخواهد بود. از اشخاصی که به اسلام توجه ندارند، توقع این که خائن نباشند؛ هیچ وقت نکنید. آنها دنبال این هستند که یک راهی پیدا کنند برای مقاصد خودشان. هر راهی که پیدا شد. هر راهی که، هر روز هر راهی پیدا شد، آن راه را می‌گیرند.(1)
ما جمهوری اسلام لفظی نخواستیم؛ این که ما دائماً راجع به این معنا سفارش می‌کنیم که باید حالا که رژیم رژیم اسلامی شده است محتوا محتوای اسلامی باشد، برای این
است که یک مملکتی مدعی است من مسلم هستم، افرادش ادعا می‌کنند که ما مسلم هستیم لکن در بسیاری جاها دیده می‌شود که پایبند احکام اسلام نیستند. بسیاری از اشخاص ادعای اسلام می‌کنند. همان ادعاست؛ دیگر در عمل وقتی که مشاهده بکنید می‌بینید که خبری از اسلام نیست. ما که می‌گوییم حکومت همان طور که اسلامی است، محتوایش هم اسلامی باشد، یعنی هر جا که شما بروید، در هر وزارتخانه که شما بروید، درهر اداره که شما بروید، درهرکوچه و برزن که شما بروید، در هر بازاری که شما بروید، در هر مدرسه و دانشگاه که شما بروید، آن جا اسلام را ببینید، احکام اسلام را ببینید. این برای این است که ما حکومت اسلامی خواستیم. ما جمهوری اسلامیِ لفظی نخواستیم. ما خواستیم که حکومت الله در مملکتمان - وان شاء الله در سایر ممالک هم - اجرا بشود.(2)
امروز باید هدایت کرد. و هدایت بزرگ این است که مردم را آشنا کنید به وظایف امروزشان که وکلایی که می‌خواهند تعیین کنند، که سرنوشت اسلام باید تعیین بشود، وکلا چه اشخاصی باشند. اشخاص متدین، مطلع، دانشمند، اسلام شناس، به آن قدری که می‌توانند؛ نه این اشخاصی که می نشینند می‌نویسند و کاری به اسلام ندارند. از اینها احتراز کنید. اینها را تعیین نکنید. اینها خراب می‌کنند. اینها نمی‌دانند اصلاً اسلام چیست تا این که بیایند قانون اسلام را درست کنند! قوانین اسلام و قانون اساسی اسلام باید به دست اشخاصی که یک مقدار لااقل اسلام بدانند یعنی چه، علاقه داشته باشند به اسلام، دشمن نباشند با اسلام [تدوین بشود] به دست آن اشخاصی که اسلام را اصلش مخالف با طریقه‌های خودشان می‌دانند، بلکه مخالف با تمدن- به اصطلاح آنها - می‌دانند، البته آن تمدنی که آنها می‌گویند مثل تمدن شاه است دیگر. دروازه تمدن او! این مقدرات را دست اینها ندهند. ملت ما مقدراتشان را دست این اشخاصی که به اصطلاح خودشان روشنفکر [نسپرند] نه هر روشنفکری. روشنفکرها بسیاری شان خوبند. آنهایی که علاقه‌ای به اسلام ندارند. اینها هم از گفتار و اعمال سابق و لاحقشان معلوم می‌شود که اینها چه هستند.(3)
ما باید فکر این معنا باشیم که این معنا که رضای خداست و آرمان اسلام است، این معنا را به تمام معنا درصدد باشیم که متحقق کنیم. انسان گاهی دیدش، مجلس هم همین طور است، دیدها مختلف است، هر دو و همه‌ی جمعیت، اسلام را می‌خواهند، لکن دید از اسلام اختلاف دارد، و می‌دانید که تقریباً بسیاری از روشنفکرهای ما هستند، افراد تحصیلکرده ما هستند که اینها ادعای اسلام شناسی می کنند، لکن از اسلام بی اطلاع‌اند. این طور نیست که اسلام را به آن معنایی که دارد، به آن معنا بتوانند بفهمند. یک جنبه‌ای یا یک جنبه هایی را در آن مطالعه می‌کنند و مسائلی در آن جا مثلاً می‌فهمند، لکن جنبه‌های زیاد دیگری که در اسلام هست توجه نمی‌کنند؛ و این اسباب این می‌شود که یک اختلاف نظرهایی پیش بیاید.(4)
شما اشتباه دارید [منافقین]، احمقانه عمل می‌کنید. یک روز می‌گویید که بحث آزاد وقتی بحث آزاد پیش می‌آید نمی‌آیید، فرار می‌کنید. یک روز می‌گویید که اجازه بدهید که ما بیاییم در رادیو و تلویزیون چه بکنیم، اجازه هم بهتان بدهند، نمی‌آیید. یک روز هم می‌گویید که ما برای خلق می‌خواهیم زحمت بکشیم، خرمنهای مردم را آتش می‌زنید برای خلق، کارخانه را از بین می‌برید برای خلق، این خلق را می‌ریزید در خیابانها و سر می‌برید برای خلق! این خلقی که شما برای او این کار را می‌کنید؛ کیست؟ زندگی این مردم را شما می‌خواهید به هم بزنید، اگر بتوانید آن خلقی که برای او عمل می‌کنید، خوب، جز این جمعیت ایران است؟ شما این جمعیت ایران را در مقابلش ایستادید. شما دعوت می‌کنید در مقابل این جمعیت، مردم بایستند. مردم در مقابل خودشان بایستند؟ یا شما گناهکارها را دعوت می‌کنید و شما مفسدین را دعوت می‌کنید برای مقابله؟ وقتی مقابله نمی‌توانند بکنند می‌روند کنار و هی بمب می‌گذارند یک جایی. این دلیل بر این است که شما مرد جنگ نیستید و ادعا می‌کنید، مرد بحث آزاد نیستید و ادعایش را می‌کنید. در کتاب خودتان از اسلام هیچ خبری نیست و همه اصول اسلام را تأویل می‌کنید به همین دنیا! همه چیزی را بر می‌گردانید و ادعای اسلام می‌کنید! آن اسلامی که شما می‌گویید، چیست؟ مگر ملت ما از شماها دیگر می‌توانند بازی بخورند؟ اینهایی که هم حبسی شما بودند، آن قدر جنایات از شما سراغ دارند که اگر یک وقت فرصت پیدا کنند و بیایند در رادیو و تلویزیون بگویند، می‌فهمید شما که اینها چی بودند و چه جانورهایی هستند و بودند.(5)
باید ببینید چکاره‌اند این جمعیتهایی که افتاده‌اند توی این مملکت و دارند خرابکاری می‌کنند و مع الأسف، بعض اشخاص هم که متوجه این مسائل نیستند، یک وقت آدم می‌بیند که طرفداری از اینها کردند یا یک چیزی گفتند، آنها از آن استفاده طرفداری کردند. اینها گول می‌زنند، همه را گول می‌زنند. اینها می‌خواستند من را گول بزنند. من نجف بودم، اینها [منافقین] آمده بودند که من را گول بزنند. بیست و چند روز - بعضیها می‌گفتند 24 روز من حالا عددش را نمی‌دانم - بعضی از این آقایانی که ادعای اسلامی می‌کنند، آمدند در نجف [یکی] شان بیست و چند روز آمد در یک جایی، من فرصت دادم به او حرفهایش را بزند. آن به خیال خودش که حالا من را می‌خواهد اغفال کند. مع الأسف، از ایران هم بعضی از آقایان که تحت تأثیر آنها واقع شده بودند - خداوند رحمتشان کند آنها هم اغفال کرده بودند آنها را - آنها هم به من کاغذ سفارش نوشته بودند. بعضی از آقایان محترم، بعضی از علما، آنها هم به من کاغذ نوشته بودند که اینها انّهم فِتیَةُ؛ قضیه اصحاب کهف، من گوش کردم به حرفهای اینها که ببینم اینها چه می‌گویند. تمام حرفهایشان هم از قرآن بود و از نهج البلاغه، تمام حرفها!(6)

راهبردهای تصریحی:

1- عدم اعتقاد واقعی به اسلام منجر به خیانت می‌شود.
2- بسیاری از افراد ادعای مسلمانی و اسلام را دارند امّا عمل و گفتارشان غیر از اسلام است.

نکته استنباطی:

1. بین ادعا تا عمل فاصله بسیار است، به صرف ادعای مسلمانی نمی‎‌توان به اشخاص اطمینان کرد و دل بست. باید عمل آنها را سنجید. اگر با اسلام مطابقت نداشته باشد، راهشان غلط و منحرف است، ولو شعار اسلام بدهند.

پی‌نوشت‌:

1.صحیفه امام (ره)، ج8، ص 265.
2. صحیفه امام (ره)، ج8، صص 282 و 283.
3. صحیفه امام (ره)، ج8، ص 338.
4. صحیفه امام (ره)، ج 17، ص 247.
5. صحیفه امام (ره)، ج 14، صص 526 و 527.
6. صحیفه امام (ره)، ج 12، ص 465.

منبع مقاله :
گردآوری: موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت،(1390)، سیره سیاسی حضرت امام خمینی(ره)، تهران: قدر ولایت، چاپ اول